setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

تولدم مبارک

سلام دوستان امروز من ساعت 1 ظهر چشم به جهان گشودم خیلی خوشحالم که اینجا به دنیا اومدم و خانواده ی خیلی خوبی دارم  امروز شهادته و من شهات رو به شما دو.ستان گلم تسلیت میگم امروز درسته تولد نداره ما از چند نفر تبریک شنیدم که همین تبریکشون باعث این میشه که من فکر کنم همین که به یادم بودن و تبریک گفتن کافیه  امروز از بانک ملت . مامانم . مامانجون عزتم تبریک شنیدم البته سالار هم چند روز پیش تبریک گفت چه حالا چرا شو نمیگم ولی همین که گفتن مرسی  هر سال ارزوی یک تولد عالی رو داشتم اما امروز ارزو میکنم همه مریض ها چه مریض های کرونایی چه بیماری های دیگه انشااله همشون خوب بشن ما داخل خانواده ی خودمون هم کرونایی زیاد داشتیم ...
16 خرداد 1400

دیروز چه گذشت

دیروز هم مثل روز های عادی از خواب بیدار شدم یکم کمک مامانم کردم ( صبح و ظهر زیاد چیزی نمیگزره )  خلاصه ما یک چرت بعد از ظهری بعد نهار زدیم بابا اومد خونه یک هو ترنم بیدارم کرد که میخوایم بریم خونه طاهاشون (اقا رضا پسر دایی مامانم هست و بچه هاش طاها که امسال میره اول و یک نازنین رقیه که نمیدونم چند سالشه ) خلاصه فکر کردم الکی میگه بعد از چند بار صدا زدن و پرسیدن از مامانم فهمیدم  که بلللللللللههههه راست میگه میخوامیم بریم  من یک مانتو مشکی با شال صورنی و یک شلوار مشکی پوشیدم  اول رفتیم خونه دوست مامانم تا وسایل ارایشیش که اونروز خریده بود رو بگیره چون اسنپ گرون بوده مجبور شدیم بریم دم در خونش دیگه بعد اونجا...
14 خرداد 1400

امتحانت تموم شد

سلام دوستان خوبید امیدوارم حالتون خوب باشه و هیچ وقت مریض نشده باشید  خب اومدم بگم امتحاناتم تموم شده و این هفته کل کارم همش نقاشیه برای اینکه امتحان داشتم نتونستم کارای نقاشی رو تحویل بدم (البته تنبلی یکم بود )  خب دوستان براتون بگم که الان امروز 14 ماه خرداد هست ساعت 12:50 دقیقه دقیق هست  و ما هفته ی پیش که میشه اول های خرداد رفتیم یزد برای کار بابام یک هفته ای رفتم و همین هفته یکشنبه اومدین و اونجا کلی مافیا بازی کردیم بهمن خیلی خوشگذشت و الان من در پست بعدی خاطرات دیروز رو میگم که دیروز یک کاری کردم الان سر ما خوردم و سرم به جوری سنگینه مامانم هم مریض شده و الان خیلی بده  حالا در پس...
14 خرداد 1400
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد